داستان کوتاه
17 اسفند 1395 توسط طاهره محمودی
قرص سردرد يك پسر براي پيدا كردن كار از خانه به راه افتاده و به يكي از اين فروشگاهاي بزرگ كه همه چيز مي فروشند در ايالت كاليفرنيا رفت. مدير فروشگاه به او گفت: «يك روز فرصت داري تا به طور آزمايشي كار كرده و در پايان روز با توجه به نتيجه كار در مورد… بیشتر »